پيام
+
شخصي 6 باجناقش مهمانش شدن،زنش چاي ريخت و به شوهرش گفت،قندمون تمام شده شکر هم نداريم،شوهر گفت درستش ميکنم،وقتي چاي آورد ،گفت.برادرا،داخل يکي از اينها شکر نريختم سهم هرکي شد همه با زن وبچه فردا،شام منزلشيم،همه خوردن وهيچ نگفتن،تازه يکيشون گفت، چقدر شيرين شون کردي
جبهه مقاومت اسلامي
95/10/14
Elahe
:دي
* نهانخانه جان*
:D