پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
phan
phan
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
phan
phanپيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در خرداد 1404
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+
برگردوند ديدم زن من نيست بلافاصله بهم گفت:
«خيلي خري»
حالا منم مات شده بودم که امام رضا عجب رک حرف ميزنه
زنه ديد انگار دست بردار نيستم دارم نگاش مي کنم گفتش:
«نه فقط خودت پدر و مادر و جد و آبادتم خرند»
^ 95/4/2
+
علامه جعفري مي گفتند تو يکي از زيارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم
يا امام رضا
دلم ميخواد تو اين زيارت خودمو از نظر تو بشناسم
که چه جوري منو مي بيني
نشونيشم اين باشه که تا وارد صحنت شدم از اولين حرف اولين کسي که با من حرف مي زنه من پيامتو بگيرم
گفتند وارد صحن که شدم خانممو را گم کردم. اينور بگرد، اونور بگرد، يه دفعه ديدم داره ميره خودمو رسوندم بهش و از پشت سر صداش زدم که کجايي؟ روشو که بر
^ 95/4/2
+
سالها پيش سرباز خوزستاني پس از اموزشي موقع تقسيم ديد افتاده مشهد
دلگير و غمگين شد
از طرفي ارادتش به اقا و از طرفي اوضاع بد مالي خانوادش
اولين شبي که مرخصي گرفت با همون لباس سربازي رفت حرم اقا
تا درد دل کنه و دلتنگيش رو به اقا بگه
ساعتها يه گوشه حرم اشک ريخت
وقتي برگشت به کفشداري تا پوتينهاش رو بگيره
ديد واکس زده و تميزن
کفشدار با جذبه با اون هيبت و موهاي جوگندمي
وقتي پوتين هاش رو داد نگاهي به چشم
+
اون زمان فرمانده لشکر 77 خراسان بود
فرمانده لشکري که کفش سربازش رو واکس زده بود
انتقالي اون رو به شهرش داده بود.
با امام رضا هيچ دري بسته نيست
هيچ گره اي کور نيست
هيچ دلي بيقرار نيست
هيچ غمي باقي نمي مومنه
سلام بر امام مهرباني غريب طوس سلطان علي بن موسي الرضا(ع)
+
نداشت ازين موضوع
هرجا و از هرکي پرسيد کسي نميدونست ماجرا رو
سرباز رفت پابوس اقا و برگشت شهرش
ولي نفهميد از کجا و کي کارش رو درست کرده
چند سال بعد داشت مانور ارتش رو ميديد
يهو فرمانده نيرو زميني رو موقع سخنراني ديد
چهرش اشنا بود.اشک تو چشماش حلقه زد
فرمانده حال حاضر نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران
قدرت اول منطقه امير سرتيپ احمد پوردستان
مرد با جذبه با موهاي. جوگندمي
همون کفشدار حرم اقا بود
که
+
سرباز
که هنوز خيس و قرمز از گريه بود کرد
و گفت چي شده سرکار که با لباس سربازي اومدي خدمت اقا
سرباز گفت:من بچه خورستانم
اونجا کمک خرج پدر پيرم و خانواده فقيرمم
هيچکس رو ندارم که انتقالي بگيرم
نميدونم چکار کنم..........
کفشدار خنديد و گفت اقا امام رضا خودش غريبه و غريب نواز
نگران هيچي نباش
دوسه روز بعد نامه انتقالي سرباز به لشکر 92 زرهي اومد
اونم تايم اداري
سرباز شوکه بود
جز اقا و اون کفشدار کسي خبر
▌► | ► | ◄