با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+8خود را به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شهر شد...
اما...اما انگار چيزي شده بود...ديگر کسي او را بد نگاه نميکرد...!
انگار محترم شده بود...نگاه هوس آلودي تعقيبش نمي کرد!
احساس امنيت کرد...با خود گفت:مگه ميشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!فکر کرد شايد اشتباه مي کند!اما اينطور نبود!
يک لحظه به خود آمد...
ديد چادر امامزاده را سر جايش نگذاشته...!
+آن شهر لعنتي...!
دخترک وارد حياط امامزاده شد...خسته...انگار فقط آمده بود گريه کند...
دردش گفتني نبود...!
رفت و از روي آويز چادري برداشت و سر کرد...وارد حرم شد و کنار ضريح نشست.زير لب چيزي ميگفت انگار!خدايا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضريح خوابيده بود با صداي زني بيدار شد...
خانوم!خانوم!پاشو سر راه نشستي!مردم ميخوان زيارت کنن!
دخترک سراسيمه بلند شد و يادش افتاد که بايد قبل از ساعت 8
+خوشگله!چن لحظه از وقتتو به ما ميدي؟
خانوووووووووم...شماره بدم؟
خانوم خوشگله!برسونمت؟
خوشگله!چند لحظه از وقتتو به ما ميدي؟
اين ها جملاتي بود که دخترک در طول مسير خوابگاه تا دانشگاه مي شنيد!
بيچاره اصلا اهل اين حرفا نبود...اين قضيه به شدت آزارش مي داد.
تا جايي که چند بار تصميم گرفت بي خيال درس و مدرسه شود و به محل زندگي اش بازگردد.
روزي به امامزاده نزديک دانشگاه رفت...
شايد ميخواست گله کنه از وضعيت
+امام مهدي (عج) ميفرمايند:
اگر شيعيان ما (كه خداوند آنها را به طاعت و بندگي خويش موفق بدارد) در وفاي به عهد و پيمان الهي، اتحاد و اتفاق ميداشتند و عهد و پيمان را محترم ميشمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نميافتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل ميشدند.
+خدايا! با حاجت خويش آهنگ تو كرده ام و امروز بر تو فرود آورده ام فقر و تنگدستى و درماندگى ام را و به آمرزش تو اميدوارتر از كردار خويشم و بخشايش و رحمت تو دامنه دار تر از گناهان من است، پس برآور نياز مرا با قدرتى كه بر آن دارى
چه من به خيرى دست نيافته ام جز از سوى تو و جز تو هرگز كسى گزندى را از من نرانده است ، آنگاه كه مردم در قبرم تنها گذارند و گناهم را به نزد تو آورم، جز به مهر تو اميد ندارم.
+امام هادي عليه السّلام فرمودند:
اگر مردم مي دانستند مرگ چه نعمتي در پي دارد هر آينه آن را طلب کرده و بيش از انسان عاقلي که دوا را براي مداواي دردش دوست دارد، دوست مي داشتند.
+مردي پس از طلاق گرفتن از همسر خود با او تماس گرفت و گفت: خانم ببخشيداشتباه کردم لطفا مرا ببخش و به خانه برگرد
زن در جواب گفت آيا در کنارت يک ليوان داري
مرد گفت بله دارم زن گفت اکنون آن را محکم بر زمين بکوب مرد چنان کردکه زن گفته بود
سپس زن گفت حالا که ديدي آن ليوان شکسته و هزار تکه شده آيا ميتواني تکه هايش را جمع کني و دوباره بسازي مرد در پاسخ گفت نه نشکسته ليوان استيل بودزن گفت عصر بيا دنبالم
+مردي ميخواست زنش را طلاق دهد.
دوستش علت را جويا شد و او گفت: اين زن از روز اول هميشه مي خواست من را عوض کند.
مرا وادار کرد سيگار و مشروب را ترک کنم..
لباس بهتر بپوشم، قماربازي نکنم، در سهام سرمايهگذاري کنم و حتي ...
مرا عادت داده که به موسيقي کلاسيک گوش کنم و لذت ببرم!
دوستش گفت: اينها که ميگويي که چيز بدي نيست!
مرد گفت: ولي حالا حس ميکنم که ديگر اين زن در شان من نيست!
+متاهل ها ميخواهند طلاق بگيرند مجردها دوست دارند ازدواج کنند .کودکان ميخواهند زود بزرگ شوند بزرگتر ها دوست دارند به دوران کودکي برگردند .شاغلان از شغلشان مينالند بيکارها دنبال شغلند .
فقرا حسرت ثروتمندان را ميخورند ثروتمندان از دغدغه مينالند. افراد مشهور از چشم مردم پنهان ميشوند .مردم عادي ميخواهند مشهور شوند
سياه پوستان دوست دارند سفيد شوند سفيد پوستان خود را زير افتاب سياه ميكنند .
هيچ كس نمي